{نسخهٔ صوتی مقاله در کست‌باکس  و ساندکلاد }

اینطور نباید باشد که افراد دارای ناتوانی با یک وضعیت محدود‌کننده تعریف شوند. آن‌ها انسان‌هایی با آرزوها، امید‌ها، روزهای خوب و بد زندگی، ویژگی‌های منحصر به فرد و البته همراه با نقص‌هایی که دیگران هم دارند، هستند.

اگر به فردیت آن‌ها در ذهن، اولویت بدهیم و نه به خصوصیات جسمی آن‌ها، از قبل می‌دانیم چه‌طور با آن‌ها تعامل سازنده‌ای مانند دیگر افراد جامعه داشته باشیم. اگر قرار باشد به مقوله ناتوانیِ افراد در متن یا مکالمات روزمره اشاره داشته باشیم باید شخصیت اجتماعی‌ای را متصوّر شویم که او نقش مولّد و سازنده در جامعهٔ خود دارد.

چرا واژهٔ «معلول»، «توان‌خواه» یا «توان‌یاب» توهین‌آمیز است؟

واژهٔ «معلول» به آن جهت توهین‌آمیز است که برجسته‌ساز و روایتگر علتی است که بدون‌اراده، فرد ناتوان در آن مفعول واقع شده است و بیانگرِ وضعیت انفعالی در زیستن است. این در‌ حالی‌ است‌ که عدهٔ زیادی از افراد ناتوان و کم‌توان، قهرمانان ورزشی، نوابغ علوم پایه، موسیقی‌دان و یا سینماگران توانمند در جوامع بشری بوده‌اند‌، هستند و خواهند بود.

واژهٔ «توان‌خواه» یا «توان‌یاب» نیز به نوبهٔ خود برگردانی مبادی‌ آداب و البته با تعهد به مضمونِ ريشهٔ واژهٔ انگلیسیِ «Handicapped» است. این واژه به‌صورت تحت‌الفظی، معنایی معادلِ «(کاسهٔ گدایی در دست» یا «زندگی طفیلی‌وار»، در فارسی دارد و کاملاً، مذبوحانه زیستن را به ذهن متبادر می‌کند.

تاریخچهٔ واژهٔ «Handicapped» چیست و چگونه پدیدار شده است؟

این واژه، تاریخچه‌ای تأسف‌برانگیز در زمان پادشاه هِنری هفتم در انگلستان دارد. وی بعد از آن که سایه جنگ‌های داخلی بر سر قدرت و پادشاهی انگلستان در خاندان‌های «رز سرخ» و «رز سفید» در قرن پانزدهم از کشور رخت بست، با انبوهی از جانبازانِ کم‌توان و ناتوان مواجه شد. او که نمی‌توانست تصور کند جانبازان، شغلی و یا هم‌بخشی‌ای در جامعه داشته باشند؛ با شانه‌ خالی کردن از پشتیبانیِ حکومتی از آن‌ها، قوانینی را تصویب کرد که به موجب آن تکدی‌گری در خیابان برای افراد ناتوان قانونی می‌شد. افراد ناتوان آن روزگار می‌توانستند با «کلاهی در دست» برای گذران زندگی تکی‌گری کنند. به این ترتیب اصطلاح «handicap» معادل «معلول» در جامعه رواج یافت و به کل جهان تسرّی یافت.

پس افراد دارای ناتوانی را چگونه محترمانه خطاب قرار دهیم؟

در درجه اول باید فردیت اولویت داشته باشد و بدانیم هر فرد در جامعه پتانسیل تولید دارد و به هیچ عنوان نباید با نام‌گذاری خطا محیط‌های اجتماعی را دچار تبعیض و انحصار کرد. واژگانِ «ناتوان» و «کم‌توان» با آن‌که واقعیتِ نقصان‌ جسمی را نمایندگی می‌کنند، فرد را مستأصل از زیستن یا فاعلیت‌باخته به تصویر نمی‌کشند و می‌توان با تلخیِ ناگزیر در روایتگری آن کنار آمد.

فرضیاتی که ما در مورد افراد جامعه با محدودیت جسمی در ذهن می‌پرورانیم؛ تأثیر عمیقی بر زندگیِ افراد دارای ناتوانی دارد. مفروضات ما بر سیاست‌های دولت، فرصت‌های کاری، و پذیرش اجتماعیِ افراد دارای ناتوانی تأثیرگذار است. مهم است که فرضیات خود را در مورد ناتوانی، محک بزنیم و تجدید‌ نظر کنیم تا به‌طور ناخواسته، مشکلات و موانعی برای این افراد ایجاد نکنیم.

نظریهٔ اجتماعی برای افراد ناتوان و کم‌توان ، جامعه را به دلیل «ایجاد شرایط ناتوان‌کننده» برای این افراد مقصر می‌داند. این مدل بر تغییراتِ محیطی قابل‌توجهی که باعث مانع‌زدایی برای مشارکت افراد ناتوان در جامعه می‌شود تأکید دارد و «طراحی ضعیف» را عامل اصلی وضعیت قابلِ اجتناب امّا ناتوان‌کننده این افراد می‌داند.

واقعیت این‌ است که جامعه می‌تواند کارهای زیادی برای کاهش و در نهایت حذف موانع ناتوان‌کننده انجام دهد. البته که این وظیفه بر عهدهٔ جامعه است و نه افراد دارای ناتوانی و کم‌توانی.

هر انسانی پا به عرصهٔ وجود نهاده تا کنشگرِ زیستن خود باشد. نباید با واژگان سخیف، موجودیت مفید او را تخریب کنیم یا با تلقین شرایط محدود‌کنندهٔ واهی، ارادهٔ سازنده او را صلب کنیم.

در هیچ کجای متونِ وب‌سایت شیوه‌نامهٔ فارسیِ دسترسی‌پذیریِ محتوای وب نسخهٔ ۲.۲ یا pwcag.ir از واژهٔ «معلول» استفاده نشده است. البته با چشم‌پوشی از این مقاله که معذوریت آن پذیرفتنی است. نیاز به بیان این نکته نیست که هزینهٔ تحمیلیِ بهینه‌سازی برای موتور‌های جستجوگر را به جان خریده‌ایم تا به هیچ انسان مولّدی در جامعه توهین نکنیم.

نویسنده

آرتا مکبری، طراح محصول، کارشناس کاربردپذیری و دسترسی‌پذیری، حامی دسترسی‌پذیری در ایران

برچسب‌های به‌کار رفته در این مقاله:

دسته‌بندی موضوعی: